دعای آیتالله بهجت (ره) در سجده چه بود؟
اوائل برای نماز خدمت بزرگان دیگری می رفتیم که حالا اسم نمی برم. بعد ها مرحوم آیت الله بهجت رضوان الله علیه را یافتیم. ایشان در سجده آخر یک دعایی می فرمودند که به نظرم آمد از این بهتر است.
:,
:: 1:44 :: نويسنده : زهرا سادات ژیان اخوان
هر چند گريه براي ابا عبدا...(ع) اختصاص به وقت معيّني ندارد ولي موسم آن محرّم و صفر بويژه عصر عاشورا است. هر چه به عاشورا نزديكتر ميشويم، بيشتر بايد گريه كرد. كمتر كسي است كه حالات حضرتش را بخواند يا بشنود و محضون نشود هر عقيده و مذهبي داشته باشد البته هر چه دل پاكتر باشد دلشكسته تر ميشود. آثاري كه بر گرية حسين(ع) مرطبت است بسيار زياد است مقدار كمي از آن را ذكر ميكنيم: اوّلين موقع سخت، هنگام جان دادن است كه علاوه بر امراض جسماني بر روح هم فشار ميآيد. دومين جا قبر است ، جائيكه اصلاً شخص اُنس سابقة قبلي ندارد و انيس و مونس با او همراه نيست خيلي وحشتناك و حول آور است. موقع سوّم برزخ است، يعني موقع قبر تا قيامت. در قيامت هم اثر گريه بر حسين(ع) خوب ظاهر ميشود. موقع سخت ديگر، موقع حساب است، تصوّرش را بكن: جائي كه بگويند كه خودت نامة عملت را بخوان. چارة اين سختيها گريه بر حسين(ع) است. كه حتّي سنگ هم در عزاي او به گريه مي افتد. کتاب سيّد الشّهدا اثر : شهید آيت ا... دستغيب
در روایتی امام سجاد(علیه السلام) به نعمان بن منذر مدائنی فرمود: در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: 1- ستمگران در شام اطراف ما را با شمشیرهای برهنه و استوار کردن نیزه ها احاطه کردند و بر ما حمله می کردند و کعب نیزه به ما می زدند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می زدند. 2- سرهای شهدا را در میان زن های ما قرار دادند، سر پدرم و سر عمویم عباس را در برابر چشم عمّه هایم زینب و ام کلثوم(علیهماالسلام) نگه داشتند، و سر برادرم علی اکبر و پسرعمویم قاسم را در برابر چشم سکینه و فاطمه (خواهرانم) می آوردند و با سرها بازی می کردند، و گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم ستوران قرار می گرفت. 3- زن های شامی از بالای بام ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه ام افتاد، چون دست هایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم، عمامه ام سوخت، و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزانید. 4- از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز، ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می گفتند: ای مردم بکشید این ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند. 5- ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را از در خانه ی یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می گفتند: این ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را در خیبر و خندق و ... کشتند و خانه های آن ها را ویران ساختند، امروز شما انتقام آن ها را از این ها بگیرید... 6- ما را به بازار برده فروشان برده و خواستند بجای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. 7- ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت، روزها را از گرما و شب ها از سرما آرامش نداشتیم...
برگرفته از سوگنامه آل محمد، (ص) |
||
|
نظرات شما عزیزان: